پیش تر،از قصه گویی با عکسهای خانوادگی سخن گفتیم.
www.khtt.net/fa/page/31732
این بار به دنبال تعریف و واکاوی قصه های واقعی هستیم که از مواجهه اعضاء خانواده شما با یک رویداد اجتماعی پدید آمده اند یعنی قصه گویی خانوادگی اجتماعی.شاید این اتفاق در نگاه اول بسیار ساده جلوه کند اما با بازتعریف آن می توان معانی پنهانی را یافت و به امکانهایی اندیشید که می توانستند رخ دهند یا از امری جلوگیری کنند.با این تمرین ذهنی و نوشتاری به دنبال کالبدشکافی به قصد رسیدن به امری نو هستیم.
صبح یک روز جمعه اواخر تابستان،خانواده ای پنج نفره(پدر،مادر،دو پسر و یک دختر) سوار بر ماشین پیکان،سرخوش، برای دیدن اقوام از خانه ی سازمانی خود در غرب تهران عازم شرق تهران می شوند.در ماشین، بچه ها مرتب با هم بحث دارند که بیشتر ساعات را در منزل کدام فامیل بگذرانند.دختر خواهان رفتن به منزل خاله کوچک است تا با دخترخاله ها هم صحبت و هم بازی شود اما دو پسر طالب رفتن به منزل خاله بزرگ برای بودن با پسرخاله ها.پدر استوار نیروی هوایی است و مادر خانه دار و امروز خوشحال است بعد مدتها خواهرهایش را می بیند.وقتی به میدان ژاله می رسند در میان ازدحام انقلابیون خشمگین و معترض ضد شاه گرفتار می شوند به گونه ای که نه راه پس دارند نه راه پیش...
تم و بن اندیشه ی اصلی این مواجهه در ادامه ی این قصه واقعی است که برای مشارکت خواننده/شنونده تعریف نشده است.