چرا در محافل قصه گویی ما متون تخیلی مسلطند و آثار غیر تخیلی مهجور؟
چرا این باور وجود دارد که آثار غیر تخیلی را نمی شود برای دیگران تعریف کرد ؟
چرا تا سخن از آثار غیر تخیلی می شود تنها کتابهای علمی به ذهنها خطور می کند؟
آثار غیر تخیلی همانگونه که از نامشان پیداست نه بر تخیل که بر واقعیت استوارند(همانند خاطرات،یادداشت های روزانه،سفرنامه ها،زندگینامه ها،نوشته های تاریخی،کتب علمی) وهمگی یک هدف را دنبال می کنند:ارائه اطلاعات به صورت توصیفی،توضیحی،روایی یا متقاعد کننده.
این تعریفی است خیلی سرد و خنثی از شیوه ای که بُرنده است و برانگیزنده ،متنوع است و خلاق و توانسته مضامین و حیطه ی قصه گویی را از حصار و محدوده ی تنگ گذشته گسترش داده،آن را غنا بخشد و چون روایت گر آدمها،مکانها،اشیاء و رویدادهای واقعی است و مبتنی بر پژوهش،ابزاری موثر برای تقویت درک کودکان و نوجوانان از زندگی و جهان است.
یکی از جذابیت های متون تخیلی و آثار غیر تخیلی آزاد شدن آنها از انحصار کلمه است و تصویر توانسته به تنهایی در این میدان به غایت جلوه گری کند که در مجموع می توان آن را قصه گویی تصویری نامید که به کودک/نوجوان ایرانی خیلی کم معرفی شده تا هم از آن لذت ببرد و بیاموزد و هم خود دست به تجربه ی تولید آن بزند.
یکی از شکلهای متون غیر تخیلی Personal Essay است که از تجربه ی زیسته ی راوی منتج واز زاویه دید اول شخص تعریف می شود.
دختری اولین دیدار خود را با پدرش که تقریباً تمام عمر او در زندان بوده را توصیف می کند.
پسری تعریف می کند که شیوه صحبت کردن مادرش به انگلیسی به عنوان یک مهاجر از چین،چگونه دیدگاه مردم را به او تغییر داده است.
کتابهای آگوستو بوآل،موسس تئاتر ستمدیدگان،که به معرفی،چرایی و چگونگی تکنیک های تئاتراش اختصاص دارد به شیوه ی مقاله شخصی نوشته شده اند چرا که راهکارهای پیشنهادی او به تمامی از تجربیات زیسته اش در مواجهه با واقعیت شکل گرفته اند.
گمان عموم بر این است که آثار غیر تخیلی فاقد جذابیت و بی روحند در حالی که تاکنون شیوه های متنوعی برای تولید آن ها به کار گرفته شده که بسیار کنجکاو برانگیز و مهیج اند.از جمله شیوه ی خرچنگ منزوی.
خرچنگ گوشه گیر نام یکی از سخت پوستان ده پا است که بر خلاف اکثر خرچنگ ها شکمی نرم دارد.آن ها برای محافظت از خود از پوسته سخت کهنه ی دیگری استفاده می کنند و غالبا مجبورند به پوسته های بزرگتری نقل مکان کنند.
ازاین رو در شیوه ی خرچنگ منزوی،نویسنده فرمی را وام می گیرد که از قبل در جهان وجود داشته تا داستان شخصی خود را تعریف کند.
گاهی این شکل از همنشینی فرم و محتوا،قرار دادن محتوا در درون یک ساختار نامتجانس،طنزی را ایجاد می کند که محمل خوبی برای طرح موضوعات تلخ و تیره ویژه برای مخاطبان کودک و نوجوان است.در روانشناسی طنز استدلال می شود هر چه درجه ناهماهنگی/ناسازگاری بیشتر باشد تنش بیشتری ایجاد شده و رهایی عاطفی از طریق طنز بیشتر می شود.
این تمهید ابداع برندا میلر و سوزان پائولا در سال 2003 م است که از طریق تعامل یک داستان شخصی و یک فرم به راحتی قابل تشخیص اما غیرمنتظره،فرصت هایی را برای کاوش عمیق ترموضوع فراهم می آورد.
"متاسفیم که به شما اطلاع می دهیم" اثر برندا میلر یکی از شناخته شده ترین نوشته ها به این روش است.میلر با الهام از نامههای رد ناشران،مجموعهای از نامههای مبتنی بر حدس برای ردهای غیرمرتبط با نوشتن در طول زندگیاش را مینویسد که شروع می شود با:هنرمند جوان عزیز،از تلاش شما برای کشیدن درخت متشکریم.ما از کوشش شما قدردانی می کنیم اما لکه های شما شبیه درخت نیستند.سپس نامه های رد ادامه می یابد تا به طردهای عمیق تر می رسد مثل رد درخواست او برای حضانت.اگرچه برای حمایت از این خانواده وقت و انرژی خود را نثار کرده اید اما مشخص شده است که تمایل شما برای نامادری شدن از زخم عمیقی در خودتان ناشی می شود که در تلاش برای التیام آن هستید،ما به تروماهای شما نیازی نداریم.گنجاندن توصیفات احساسی در قالبی چنین سرد و رد نامه،ناهماهنگی ایجاد می کند که درعین طنز،غم انگیز و روشنگر است و طیفی از نور و تاریکی در متن پدید می آورد.اگر بخندیم در همدلی با درد راوی می خندیم. میلر مجموعه ردها را با یک پذیرش به پایان می رساند،صاحب سگ جدید عزیز... .
شیوه ی نگارش خرچنگ منزوی می تواند به عنوان یکی از زیر بخشهای یک متن بلند در کنار دیگر ساختارها مورد استفاده قرار گیرد.برای مثال نویسنده ای برای طرح مثلث عشق از فرم یک مسئله هندسه مدد گرفته است."لین به همان اندازه که من از او متنفرم از من متنفر است.این نفرت = مقداری که هر دوی ما کریستوفر را دوست داریم."
در این جا ساختار منطقی ریاضی در تضاد با پیچیدگی های قانون شکن عاطفی قرار گرفته و از سویی دیگر دشواری راوی با ریاضی استعاره ای است از دشواری پیمایش پیچیده ی عشق در دوران نوجوانی.
یکی از پیشنهادهای خوب برای تمرین این روش:از زندگی خود موضوعات و مسائلی را برگزینید که صحبت کردن در مورد آنها ممنوع است:هرگز ننویس!یکی از آن ها را انتخاب کنید و به شیوه ی خرچنگ منزوی مکتوب کنید.
نقطه شروع متن را با تلنگری کوچک،ملموس و آشنا برای همه آغاز کنید با الهام از ویرجینیا وولف که با مرگ یک شب پره شروع می کند نه با تفسیرغم انگیز در باره ی اجتناب ناپذیر بودن مرگ.
خوب حالا باید به انواع مختلف ساختارها بیاندیشید که ایده ی شما می تواند در آن زندگی کند و به این سوال پاسخ دهید این ساختار بر معنا و تجربه ی شما به عنوان راوی چه تاثیری خواهد گذاشت.
پی نوشت:"قصه گویی خانوادگی اجتماعی" همچون "قصه گویی با عکسهای خانوادگی" در گروه آثار غیر تخیلی جا می گیرند.برای آشنایی و تمرین این دو ایده به لینک های زیر رجوع کنید.
https://www.khtt.net/fa/page/32845
https://www.khtt.net/fa/page/31732